سرگیجه جریان موسوم به حکمتیست
از دولت موقت و رفراندم تا سندیکالیسم !
کامران پايدار
مباحثی که اخیرا در نامه رضا رخشان به سندیکای کارگران فرانسه و همچنین نظریاتی که ایشان در باب سیاست حذف سوبسیدها عنوان شده فصل باب جدیدی را در میان دو جریان حزب کمونیست کارگری و جریان حکمتیست گشوده است. هر یک از این جریانات کوشیده است تا با زرنکی سیاستهای انحرافی و بغایت راست خود را بخصوص آنچه را که پس از حوادث سال 88 تا امروز گذشته را به طریقی ماست مالی و زیر فرش کنند. حزب کمونیست کارگری که پس از حوادث و اعتراضات مردمی در سال 88 عمدتا به زائده و دنبالچه جریانات سبز رانده شده از بارگاه حکومت اسلامی تبدیل شده بود٬ حالا با فرو نشستن التهابات کاذب و گرد و غبار و سیاست شورا و مجمع عمومی و وسیله قرار دادن رضا رخشان در نقدهایشان بیهوده میکوشند حقانیت "کارگری و سوسیالیستی" شان را به اثبات رسانده و بدین وسیله رنگ و روغنی بر همه سیاستهای پوپولیستی و راست شان بمالند. در مقابل کشتی جریان حکمتیست هم که به دلیل تزهای مشعشع کورش مدرسی از تزهای راست دولت موقت حجاریانی گرفته تا رفراندم و مجلس موسسان و منشور سرنگونی و انزوا و خانه نشینی و به زبانی سر راست تر مخالفتشان با مبارزات مردمی در سال 88 برای سرنگونی جمهوری اسلامی به گل نشسته است٬ در این روزها که اختلافات و تشتت و سر خوردگی در میان کادرها و اعضای رهبری جریان حکمتیست رو به گسترش است و مجموعا همه انحرافات سیاسی و اختلافات بیش از پیش این جریان را به سمت فرقه ای پاسیو و منزوی و نامربوط به مبارزات و منافع جنبش کارگری تبدیل نموده تا جایی که جناب کورش مدرسی برای گریز از واقعیت و شانه خالی نمودن از ارایه جواب به انحرافات و بن بست هایی سیاسی که ایشان مسبب آنها بوده اند ترجیح داده است عطای لیدری را به لقایش ببخشد و رهبری و هدایت حزب را در سایه انجام دهد.
در این اوضاع و احوال و شرایط موضعگیری وارونه و حمایت همه جانبه از جریانات سندیکالیستی توسط بهرام مدرسی از کادرهای جریان حکمتیست هم قابل تامل و هم قابل درک است. آقای بهرام مدرسی در نوشته خود در حالیکه بر هیچ مبنای مارکسیستی، علمی، واقعی و منطقی استوار نیست فقط با ادعا و ژست های تئوریکی کاذب و با استناد به سطحی نگری و تایید و ارایه برخی آمارهای بی سر و ته و مجعول و دروغ که عمدتا ساخته و پرداخته خود جمهوری اسلامی است٬ کوشیده است بطریقی از سندیکالیسم و سياستهاى پرو احمدى نژاد رضا رخشان حمایت نموده و یواشکی و زیرجلکی این حمایت و این بحث را برای توجیه انحرافات و بن بست های جریان متبوعش در دیگر زمینه ها تسری دهند. البته این روش ناصادقانه نه کمونیستی است و نه انقلابی !
بهرام مدرسی در جایی میگوید من فعال سندیکالیست نیستم اما رضا رخشان بعنوان فعال جنبش سندیکالیستی هزار بار حق دارد که کل تصویر چپ بورژوایی از مبارزات اقتصادی طبقه کارگر را مانع فعالیت سندیکالیستی خود بداند !باید از جناب بهرام مدرسی پرسید اولا تعریف شما از چپ بورژوازی چیست؟ باید از ایشان پرسید اگر فعال سندیکالیستی تشریف ندارید چکاره اید و در کجا ایستاده اید و چرا نظرتان را در باره مجامع عمومی و شوراهای کارگری با صراحت و شفافیت عنوان نمیکنید؟ البته در جایی دیگری جناب مدرسی به تایید و تمجید و تکمیل تزهای رضا رخشان پرداخته و عنوان می کند رشد سرمایه داری در ایران از سالهای 1999 به بعد تا امروز بخصوص در دوره طلایی حاکمیت امیرکبیر زمان جناب احمدی نژاد تیر خلاص زن رو به رشد و ثبات و شکوفایی اقتصادی بوده است و معتقد است اگر رضا رخشان مورد غضب دیگران قرار گرفته به دلیل تیزبینیش و درایتش در مشاهده و کشف رشد و شکوفایی اقتصادی جمهوری اسلامی در سالهای اخیر بوده و بیچاره رضا رخشان به خاطر اعتراف به این واقعیت مغضوب کمونیستهای بورژوازی شده است !! اگر باور نمیکنید آقای مدرسی کلی آمار و ارقام من درآوردی و بی پایه و اساس را که از تراوشات دستگاهها و تریبونهای دروغ پراکنی حکومت است را تحویلتان میدهد ایشان میگوید :
"اولا در این ۳۰ سال، ما دوره هایی از رونق و دوره هایی از رکود اقتصادی داشته ایم. و طبیعی است که در دوران رونق حقوق کارگران افزایش می یابد . این قانون نظام سرمایه داری است که رونق اقتصادی به همراه خود افزایش دستمزد و درنتیجه موجب بالا رفتن سطح زندگی کارگران میگردد ."
باید از آقای مدرسی سئوال کرد در طی 32 سال حاکمیت جمهوری اسلامی دورانهای رونق و رکود کدامها هستند و ویژیگیها و شرایط و عواقب اقتصادی و اجتماعیشان چه بوده است؟ ضمنا تا یادمان نرفته باید پرسید دوران رونق اقتصاد حکومت اسلامی کی و کجا بوده و کارگرانی که 32 ماه دستمزدهایشان هنوز معوق است چگونه از افزایش دستمزد این دوره رونق بهره مند شده اند؟؟
بهرام مدرسی در جای دیگری میگوید :نگاه کوتاهی به عرصه هایی که این سرمایه متمرکز شده در آنها به جریان افتاده است نشان میدهد که صنایع سنگین و زیربنایی یکی از عرصه های اصلی هستند. صنایع ماشین سازی، فولاد، پتروشیمی، قالب زنی، برق و اخیرا هم رآکتورهای اتمی که شبکه ای از صنایع تولیدی پایه ای را با خود همراه کرده است از این جمله اند .
بله به زعم ایشان همه چیز امن و امان است، در دنیای امروز، در شرایطی که کشتی نظام سرمایه داری با سر در لجن بحران و ورشکستگی و انحطاط فرو رفته است و جنرال موتورزها و همه مراکز صنعتی و کارخانه ای کشورهای بزرگ صنعتی اروپا و آمریکا در بحران ورشکستگی و اخراج میلیونها کارگر فرو رفته اند، به زعم آقای بهرام مدرسی جمهوری اسلامی با همه فساد سیاسی و اقتصادیش با همه بحرانهایش با همه انزوای سیاسی و پرت شدنش حتی از دایره اقتصاد سرمایه داری جهانی، با وجود همه تحریم های جهانی موفق شده جزیره امن و آسایش پیشرفت اقتصادی و سرمایه داری را بسازد البته شاید با توسل به امدادهای غیبی و امام زمانشان!! و حالا باید برای ادامه کاری و تکمیل این روند انباشت سرمایه سیاست جنایتکارانه و ضد انسانی افزایش هزینه های زندگی و حذف سوبسیدها را به اجرا بگذرند!! این تحلیل های وارونه و هپروتی نشان از بی اطلاعی جناب مدرسی از
الفبای مارکسیسم و شرایط واقعی جامعه ایران دارد نه چیز دیگری !!
در جای دیگری ایشان میگوید: سیاست حذف سوبسیدها را نمیتوانند کنسل کنند. این همانطور که خودشان (جمهوری اسلامی) هم گفته اند این قدمی تاریخی برای رشد سرمایه داری در ایران است!! بنابراین تامین قدرت خرید مردم و اینجا بخصوص طبقه کارگر را مجبورمیشوند با بالا بردن سطح دستمزدها جبران کنند. سطح زندگی بخش بزرگی از این پرولتاریای صنعتی در ایران امروز بالاتر از بخش وسیعی از کارمندان دولتی است!!!
من با صراحت از بهرام مدرسی می پرسم حداقل با خودتان صادق باشید واقعا شماها و امثال رضا رخشان ها چقدر بطور واقعی با مسایل و مشکلات جنبش کارگری در ایران در ارتباط و درگیر هستید؟ بی تعارف یا از شرایط بی خبر و بی اطلاعید و در عالم خیال هذیان میفرمایید یا مغضرنانه دروغ میگویید اما اینکه شماها کجا هستید و چه میگویید اهمیتی ندارد. آیا شما که مدعی افزایش دستمزدها پس از اجرای حذف سوبسیدها هستید و این را امر اجتناب ناپذیر حکومت میدانید و یا به قول جناب رخشان اگر هر کارگری فقط چند ماه حقوقش را پس انداز کند میتواند یک ماشین شرافتمندانه بخرد!! و اینگونه وقیحانه از حکومت اسلامی سرمایه داران حمایت میکنید. آیا میدانید همین الان در ایران دستمزدهای بیش از 80 درصد کارگران صنایع مختلف از ایران خودرو و سایپا تا شرکت نفت و پتروشیمیها و دیگر مراکز صنعتی ریز و درشت از 3 ما ه تا بیش از 2 سال معوق شده است؟ آیا اطلاع دارید به دلیل
فقر و فلاکت، به دلیل بیکاری و گرسنگی روز افزون خانواده های بسیاری از کارگران متلاشی شده به ورطه تن فروشی و کلیه فروشی و هزار بدبختی دیگر افتاده اند؟ سنگين تر نيستيد حرف نزنيد؟ *